در صفات نیکان و نعمت ایشان در بهشت 
کد خبر: 4178203
تاریخ انتشار : ۰۷ آبان ۱۴۰۲ - ۰۹:۵۴
در صحبت قرآن/ 264

در صفات نیکان و نعمت ایشان در بهشت 

مقصود از انسان کامل که در همه فرهنگ‌ها از آن یاد شده مرتبه و مقام کمال گوهر انسانی است که در هر فرهنگی مظهری دارد.

۳۶۵ روز در صحبت قرآن، نوشته استاد حسین محی‌الدین الهی قمشه‌ای، کتاب چهارم از مجموعه کتاب‌های جوانان و فرهنگ جهانی است. این مجموعه با هدف شناساندن فرهنگ و ادبیات به جوانان اولین بار سال ۱۳۹۰ به همت نشر سخن تدوین و منتشر شده است.
 
کتاب «۳۶۵ روز در صحبت قرآن» ۳۶۵ قطعه کوتاه و بلند از قرآن برای آشنایی جوانان با تعلیمات فراگیر قرآن انتخاب شده و کوشش شده است که این گنجینه تصویری از ابعاد گوناگون کلام آسمانی برای مخاطب ترسیم کند.
 
این کتاب، تفسیر در معنی اصطلاحی کلمه مانند تفاسیری چون کشاف و مجمع البیان و امثال آن نیست، بلکه بیشتر انعکاسی از کتاب وحی در ادب عرفانی فارسی و اسلامی است و نگاهی دارد به قرآن از دیدگاه ادبی، زیباشناسی و اخلاقی، اجتماعی و عرفانی.
 
گروه اندیشه ایکنا به منظور بهره‌مندی مخاطبان خود از این گنجینه قرآنی و ادبی اقدام به انتشار قطعه‌هایی از کتاب «در صحبت قرآن» کرده است. دویست و شصت و چهارمین قسمت از تحفه این کتاب با عنوان «در صفات نیکان و نعمت ایشان در بهشت» تقدیم مخاطبان گرامی می‌شود.
 
إِنَّ الْأَبْرَارَ يَشْرَبُونَ مِنْ كَأْسٍ كَانَ مِزَاجُهَا كَافُورًا ﴿۵﴾
عَيْنًا يَشْرَبُ بِهَا عِبَادُ اللَّهِ يُفَجِّرُونَهَا تَفْجِيرًا ﴿۶﴾
يُوفُونَ بِالنَّذْرِ وَيَخَافُونَ يَوْمًا كَانَ شَرُّهُ مُسْتَطِيرًا ﴿۷﴾
وَيُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِينًا وَيَتِيمًا وَأَسِيرًا ﴿۸﴾
إِنَّمَا نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِيدُ مِنْكُمْ جَزَاءً وَلَا شُكُورًا ﴿۹﴾
إِنَّا نَخَافُ مِنْ رَبِّنَا يَوْمًا عَبُوسًا قَمْطَرِيرًا ﴿۱۰﴾
فَوَقَاهُمُ اللَّهُ شَرَّ ذَلِكَ الْيَوْمِ وَلَقَّاهُمْ نَضْرَةً وَسُرُورًا ﴿۱۱﴾
وَجَزَاهُمْ بِمَا صَبَرُوا جَنَّةً وَحَرِيرًا ﴿۱۲﴾
مُتَّكِئِينَ فِيهَا عَلَى الْأَرَائِكِ لَا يَرَوْنَ فِيهَا شَمْسًا وَلَا زَمْهَرِيرًا ﴿۱۳﴾
وَدَانِيَةً عَلَيْهِمْ ظِلَالُهَا وَذُلِّلَتْ قُطُوفُهَا تَذْلِيلًا ﴿۱۴﴾
وَيُطَافُ عَلَيْهِمْ بِآنِيَةٍ مِنْ فِضَّةٍ وَأَكْوَابٍ كَانَتْ قَوَارِيرَا ﴿۱۵﴾
قَوَارِيرَ مِنْ فِضَّةٍ قَدَّرُوهَا تَقْدِيرًا ﴿۱۶﴾
وَيُسْقَوْنَ فِيهَا كَأْسًا كَانَ مِزَاجُهَا زَنْجَبِيلًا ﴿۱۷﴾
عَيْنًا فِيهَا تُسَمَّى سَلْسَبِيلًا ﴿۱۸﴾
وَيَطُوفُ عَلَيْهِمْ وِلْدَانٌ مُخَلَّدُونَ إِذَا رَأَيْتَهُمْ حَسِبْتَهُمْ لُؤْلُؤًا مَنْثُورًا ﴿۱۹﴾
وَإِذَا رَأَيْتَ ثَمَّ رَأَيْتَ نَعِيمًا وَمُلْكًا كَبِيرًا ﴿۲۰﴾
عَالِيَهُمْ ثِيَابُ سُنْدُسٍ خُضْرٌ وَإِسْتَبْرَقٌ وَحُلُّوا أَسَاوِرَ مِنْ فِضَّةٍ وَسَقَاهُمْ رَبُّهُمْ شَرَابًا طَهُورًا ﴿۲۱﴾( انسان) 
 
همانا که نیکان و خوبان از جام (شرابی) خواهند نوشید که طبعی از کافور دارد(5) از سرچشمه گوارایی آب خواهند نوشید که آن آب را به اختیار خویش هر کجا خواهند روان سازند(6) آن بندگان نیکوکار به عهد و نذر خود وفا می‌کنند و از قهر خدا در روزی که شر و سختیش بسیار فراگیر است می‌ترسند(7) و به محبت و دوستی خداوند مسکینان و یتیمان و اسیران را طعام می‌دهند(8) گویند همانا که ما ایشان را پاک و خالص به خاطر خداوند طعام می‌دهیم و از ایشان پاداش و شکرو سپاس می‌طلبیم(9) همانا که ما می‌ترسیم از پروردگارمان روزی را که بسیار تلخ و عبوس و گرفته است(10) پس خداوند ایشان را از شرّ چنین روزی نگاه می‌دارد و ایشان را به خرّمی و شادی می‌رساند(11) و به پاداش آنچه در راه او صبر کردند ایشان را باغ و بوستان و لباس حریر و پرنیان عطا می‌کند(12) ایشان در آن باغ بر تخت‌های بلند تکیه می‌کنند و آنجا نه از تابش آفتاب رنج بینند و نه از سرمای زمهریر آزرده شوند(13) و سایه درختان بهشتی بر سر ایشان است و میوه‌های آن باغ همه در دسترس و پیش روی آنهاست(14) و ساقیان(زیباروی) با ظروفی از نقره و کوزه‌‌هایی از بلور گرد ایشان طواف می‌کنند(15) آن بلور که با نقره آمیخته است در صورت‌ها و اشکال شکوهمند و با تناسبات بدیع آفریده شده است(16) و ایشان را شرابی نوشانند که با زنجبیل(عشق) در آمیخته(17) ایشان را چشمه‌ای است (از صفا و شفافیت) که نام آن سلسبیل است(18) و پسرانی زیباروی که تا ابد نوجوان و شادابند گرد ایشان می‌گردند که چون آنها را بنگری گویی که در و مروارید پراکنده‌اند(19) و چون در آن جایگاه و آن سرزمینی نظر کنی مُلکی عظیم و نعمتی بیکران خواهی دید(20) بر اندام آن خوبان لباس‌هایی از دیبای سبز پوشانده‌اند و دستبندهایی از نقره دست‌های ایشان را زینت کرده است و خداوند ایشان را شرابی پاک و پاک کننده خواهد نوشانید(21). 
 
مفسرین شیعه و گاهی غیر شیعیان برآنند که آیاتی از این سوره در بیان احوال ابرار ناظر به حضرت امیر است و آن حضرت را سرحلقه ابرار دانند. 
 
ای تو خموش پر سخن چیست خبر بیا بگو
سوره هل‌أتی بخوان نکته لافتی بگو 
 
اشاره مولانا به حدیثی است که پیامبر(ص) که فرمود: «لا فتی الا علی» (جوانمردی چون علی نیست). 
 
کس را چه زور و زهره که وصف علی کند
جبّار در محامد او گفت «هل اتی» (سعدی) 
 
مقصود سعدی این است که در سوره «هل اتی» اشاراتی به مقام حضرت امیر که مظهر انسان کامل در فرهنگ اسلامی است آمده است از جمله همین که گویند حضرت مولا سه روز متوالی طعام خود را با آنکه نیاز داشت روزی به یک مسکین و روزی به یک یتیم و روزی دیگر به یک اسیر ایثار کرد. مقصود از انسان کامل که در همه فرهنگ‌ها از آن یاد شده مرتبه و مقام کمال گوهر انسانی است که در هر فرهنگی مظهری دارد. ضرورت نیست که همه اطوار کمال انسانی از آن مظهر به ظهور رسد اما زندگی آن انسان قدیس نشان می‌دهد که او در مرتبه انسان کامل قرار دارد و او را آنچه از خود در عمل و کلام به ظهور می‌رساند نقصانی نیست. 
 
در این سوره ابتدا خداوند با آدمیان خطاب می‌کند: آیا زمانی نبود که شما هیچ چیزی که نامی بر آن نهند نبودید و ما شما را از نطفه‌ای آمیخته (با هزاران اسرار بدیع) بیافریدیم و شما را گوهرهای شگفتی چون چشم و گوش عطا کردیم و آنگاه هدایت کردیم و شما را آزاد گذاشتیم تا اگر خواهید شاکر باشید و قدر این سعادت را بدانید و اگر خواهید به کفران و انکار خود را از آن محروم دارید. بدانید که ما برای کافران که روی از خوبی و راستی و حق و عدالت می‌پیچند بندها و زنجیرها و شعله‌های آتش فراهم کرده‌ایم. بدیهی است که ظلم و ستم دل را سیاه می‌کند و آتشی سوزان از حسرت و پشیمانی در سینه برمی‌افروزد و این طبیعت جنان است. 
اما ناگهان خداوند بند و زنجیر آتش و کافران را رها می‌کند و سخن از خوبان و پاکان و نیکان به میان می‌آورد که آنها شرابی می‌نوشند آمیخته با کافور، سرد و سبک و معطر و از چشمه‌‌ای آب می‌خورند که هر زمان بخواهند آن چشمه را جاری می‌کنند و از اوصاف آن خوبان این است که هر نذری کرده‌اند وفا می‌کنند و می‌ترسند از آن روزی که شر و تباهیش گسترده و دامنگیر است و ایشان مسکین و یتیم و اسیر را طعام می‌دهند اگر چه خود بدان طعام نیازمند باشند و گویند ما تنها به خاطر خداوند و یادآوری روزی که در روی خداوند خواهیم نگریست، یتیم و مسکین و اسیر را خدمت می‌کنیم. ما می‌ترسیم از پروردگار خویش در آن روزی که بسیار پرغصه و گرفته و عبوس می‌نماید. آه از ترشرویی آن روز که چقدر پیوسته و بردوام است. اگر عاشقی را معشوقی باشد، هیچ چیز سخت‌تر از آن نخواهد بود که آن معشوق از عاشق رو بگرداند و اخم و ترُشرویی کند و بر آن ترُشرویی دیر بماند. 
 
بر دل عاشق هزاران غم بود
گر ز باغ دل خلالی کم شود (مثنوی) 
 
و خداوند می‌فرماید: چون آنها از چنین روزی می‌ترسند ما ایشان را از شر آن روز محفوظ می‌داریم: 
 
هر که ترسد مر ورا ایمن کنند
مر دل ترسنده را ساکن کنند (مثنوی) 
 
و ایشان را بر تخت شادی می‌نشانیم و پاداش ایشان به خاطر خیری که در راه ما کردند اکنون بهشتی است پرنعمت و جامه‌هایی است لطیف از پرنیان و ابریشم و چنین است که هر که خار راه معشوق را به جان خرید گل روی او را خواهد دید.این خوبان مقابل یکدیگر بر تخت‌های بلند تکیه می‌زنند و آنجا نه گرمای آفتاب و نه سرمای زمهریر ایشان را نخواهد آزرد. سایه درختان به ایشان نزدیک و میوه‌ها مطیع و فرمانبردار چنان که گویی هر زمان خواهند حاضر شوند و زیبارویانی با قدح‌هایی سیمگون و جام‌های بلور به گرد ایشان طواف می‌کنند، و نیز جامی دیگر ایشان را می‌نوشانند گرم و گیرا آمیخته با زنجبیل تا به شور آیند و دست افشانی کنند و چشمه‌ای است در آنجا به نام سلسبیل که عین زلالی و پاکی است و نیز جوانانی که جاودانه از طراوت و نوجوانی برخوردارند گرد ایشان می‌گردند و اگر آن جوان‌های را بنگری گویی مروارید‌های پراکنده‌اند که در هر سو دیده می‌شوند و چون آن جایگاه شگفت را بنگری خواهی دید که چه نعمت عظیم و چه مُلک بی‌پایانی است. بر قامت ایشان جامه‌هایی از حریر سبز و شفاف افکنده‌اند و دستهایشان را آویزهایی از نقره زیور کرده است و در این حال شرابی پاک و شوینده(همه غبارهای) غم و اندوه و تشویش و نگرانی در کام ایشان می‌ریزند و کدام حریر و پرنیان خوشتر از مهربانی و کدام آویز الماس بهتر از عشق و کدام سایه خوشتر از سایه لطف محبوبی که بر سر آدمی باشد و کدام زیور برای دست خوشتر از احسان و دستگیری و کدام زنجبیل گیراتر از لطیفه ناز و دلبری که همینجا اهل ذوق را مست و مدهوش می‌کند.
به قول شیخ محمود شبستری؛
«سقاهم ربّهم» چبود بیندیش
طهورا چیست؟ صافی گشتن از خویش 
 
در ادب پارسی همه این شراب‌های حکمت و زیبایی از قیامت به دنیا آمده و در جام‌ها‌ی زرینی از کلام آهنگین به اهل ذوق عرضه شده است تا همین عرصه خاک را از مستی و شور و غوغا و عربره‌های مستانه پر کنند. و همینجا با غلامان همیشه جوانی چون مولانا و شکسپیر انیس و همدم باشند. 
 
از «سقاهم ربهم» بین جمله ابرار مست
وز شراب لایزالی پنج و هفت و چار مست
تن چو سایه بر زمین و جان پاک عاشقان
در بهشت عشق «تَجری تَحتهَا الانهار» مست (دیوان شمس) 
 
این شراب‌های طهور و کافوری و سلسبیلی و زنجبیلی و دیگر شراب‌های قرآنی چون رحیق مختوم و شراب کوثر است که میخانه‌های ادب پارسی را پر کرده، گاه با همین الفاظ قرآنی و گاه با تعبیرات دیگری چون می‌ عشق، باده جان، دُرد درد، شراب روحانی و خمر بهشتی و شراب سخن از آن یاد می‌کنند و نیز گاه و بیگاه الفاظ و عبارات می‌ کشان باده انگوری را چون شراب پخته و خام، باده کهن، شراب تلخ و تند و تیز و خوشخوار و سبک در کلام می‌آورند اما از مضامین سخنشان پیداست که مقصود همان شراب‌های متعالی است. 
 
دمادم شراب الم درکشند
وگر تلخ بینند دم درکشند (سعدی) 
 
دیگران را تلخ می‌آید شراب تلخ عشق
ما ز دست دوست می‌گیریم و شکر می‌شود (سعدی) 
 
تا«‌سقاهم ربّهم» آید خطاب
تشنه باش الله اعلم بالصواب (مثنوی)

 

انتهای پیام
captcha